❤ رمــانـی ها ❤
رمان های توپ از نویسنده های نود و هشتیا، دانلود اهنگ ،جمله های عاشقانه و......فقط این جا!!!!

  ....-برپا

-خخخ بچه ها کوکونت اومدش

میشا-هییسسس خفه میشنوه

کوکونت(ملکی خودمون)-هلو اِوری بادی

-....کوفت و هلو زهر مارو هلو ترشیده

مهیا-نازان بس کن الان فکر کن ببین ستیو چجوری نجات بدیم

-وُی ها

میشا-من میگم یه جوری سر این معلم رو گرم کنیم تا اون زلیل مرده بیاد بیرون اخه جا بود رفته ما رو هم آواره کرده اَه

-وای این قدر غر نزنین فکر کنید

کوکونت-ok who can come here to the lesson?

-عمت کَن کام هیِر.... وای وای بدبخت شدیم نره بشینه اون پشت

ملکی-خب میخوام حاظر غایب کنم

مهیا-عامو ای چرا دو کلمه فارسی میگه سه کلمه انگلیسی

-خیلی مشتاقی بدونی از خودش بپرس

-شهریار؟

...-حاظر

-موسوی؟

-حاظر

.

.

.

.

.

.

.

-کریمی

من-حاظر

رستمی؟....رستمی؟ ok she is absent…

جمشیدنژاد؟

مهیا-حاظر

این یارو ملکی کلا ادم خیلی ترسویی بود فقط خدا خدا میکردیم که پاش به ستی نخوره وگرنه کل مدرسه رو میذاره رو سرش

کوکونت-با شماهم گوش کنید به من  ok please listen to me….

شروع کرد به درس دادن وبعضی بچه هاهم رفته بودن تو رویا عده ای خواب بودن عده کمی هم به درس گوش میدادن و عده ی زیادی هم مثل ما به حرف زدن ملکی میخندیدن

کوکونت-okبچه ها لطفا سکوت رو رعایت کنید

کریمی؟

-ب..بله خانوم

-بیا درس جواب بده

-چیییی؟من

-اره مگه گوش نمیدادی

-چرا اومدم

من که بلند شدم اون رفت سمت میزش

-نه نه خانوم نشینید

-وا چرا؟

-پشتتون خاکیه صبر کنید تمیزش کنم

رفتم پشت سر معلم و یه نگاهی به ستی کردم طوری که ملکی نفهمه

داشت خنده های شیطانی میکرد....!!!!نعععععع وای خدا میدونه چه کرمی ریخته

با دستش به صندلی اشاره کرد

با سر و صورت بهش گفتم منظورش چیه که گفت به خانوم بگو بیاد بشینه

-اِاِاِ خانوم ملکی میتونید بشینید

-ممنون

شروع کرد به سوالای مسخره پرسیدنو منم با بی حوصلگی جواب میدادم که یهو دیدم جیغش در اومد و خواست بلند شه که پشتش ادامسی بود و به صندلی چسبیده بود با هر جون کندنی که بود بلند شد و داشت دست میکرد تو شلوارش ای وای خاک تو سرم این داره چیکار میکنه اینقدر پاهاشو تکون داد تا یه سوسک از شلوارش اومد بیرون من که از بس خندیده بودم رمقی برام نمونده بود کار خود پدرسوخته ستیه عاشق سوسک و مارمولک کلا جونوره و همین طور حیوونای خطر ناک من اگه بودم چندشم میشد به سوسک دست بزنم اه راستی یادم رفت بهتون بگم هر کدوم از ما تو یه کاری تخصص داشتیم که ستی تخصصش جانور شناسی بود

خنده های همه که تموم شد زنگ خورد و ستی هم بدون این که کسی متوجه بشه از زیر میز اومد بیرون و باهم به سمت خونه هامون راه افتادیم

-ایول ستی حال کردم یعنی از بس خندیدم که هنوز دلم درده

ستی-یعنی شانس اوردم این سوسکه رو پیدا کردم وگرنه شماکه بهتون بگن داره جون میده میخواین فکر کنید چجوری جون میدم دوساعت پس چه غلطی میکردین

میشا-باشه حالا ناراحت نشو عوضش خیلی حال ملکی جا اوردی

مهیا-بچه ها اونجارو مثل این که تو دردسر افتاده

من-اخ جون درد سر و دعوا مو؟

مهیا-خره اون دختره رو میگم ماشینش نفله شده بریم کمک

-من هستم بزن بریم ...شما دوتام میاین

ستیو میشا-اره بریم

مهیا-سلام خانوم کمک میخواین

-سلام میشه ماشینو یکم هل بدین

دختره بهش میخورد 19-20 سالش باشه

میشا-اره چرا که نه بشین تو تا ما هل بدیم

دختره-اماده این

-اره برو

...-وااااااااایییییی برووووووووو

دختره-هل بدین دیگه

-خب داریم هل میدیم وگرنه بیکار نیستیم الکی وسط خیابون زور بزنیم مردم فکر بد میکنن

اینقدر هل دادیم اخر دختره دست پا چلفتی ماشینو برد تو جوب

-حواست کجاست چرا رفتی تو جوب

-خب شما کج هل دادین

-بلههههه؟اهان الان خسارتم باید پرداخت کنیم لابد

اه اه دختره نفهم رانندگی بلد نیس میگه شما کج هل دادین شانس اوردیم خسارت نگرفت بریم بچه ها

ستی-ولی عجب دختر مشنگی بودا

-هههههه


نظرات شما عزیزان:

tika
ساعت10:51---18 خرداد 1395
پستاتون کوتاهه

رها
ساعت0:08---23 فروردين 1394
پستاتون خیلی کوتاهه

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط fati_fire